عاشقانه ها
دوستدار معرفت....پاک پاک
 
 
یک شنبه 16 فروردين 1398برچسب:, :: 21:53 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

گفته اند روزی به دلداری رسی

از برای او به رویایی رسی

گفته اند وقتی که دل را نقش جانان میکنی

هم رخ وهم جان فدایش می کنی

گفته اند دلداده ای یابی زعشق

رنگ رخ را می دهی در راه عشق

عشق هم درد وهم درمان توست

ان زمان که عشق را راهش دهی

عشق را راهش دهی

 

 



جمعه 14 فروردين 1398برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

شعر ترنم باران است

ترنم خداست  به دلم

ترنم عشق خداست

وچه اسوده ام

که عشق درونم,تنها خداست

عشقی که شعرم را میسازد

دلم را می سازد

وغرورم را

شعر یعنی خدایی دارم بی همتا

غروری دارم بی کینه

امیدی دارم لبریز

ودلی دارم مهربان

شعر یعنی سرود دلم

وقتی که ابتدا وانتهایش خداست...



جمعه 7 فروردين 1398برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

دنیا یعنی خیال میکنم تورا

در زندگی امروزم

در گردش فردایم

اما دریغ از حضورت

نکند فراموشم کرده ای

من را که تو را میخوانم

در دنیای کوچکم

بیا ودنیایم را رنگی کن

انتظار زیادیست

میدانم

دنیای من تعریف توست

دنیای توتعریف کیست؟

 



دو شنبه 3 فروردين 1398برچسب:, :: 9:19 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

عید هم حس غریبی دارد

امیخته با حسی لبریز

حسی توام با شادی

در خیابانهای شهر که راه میروی

بهار را میبینی

احساسش میکنی

اسمان هم بهار را چشن گرفته است

با بارش بارانی از روی سخاوت

باران بیا....

که عیدمان عید فاطمیست

حضور بانوی از جنس نور

سفره های مان را رنگی کرده است

رنگی از معنویت....

عیدی از جنس معرفت فاطمی...

 



دو شنبه 4 اسفند 1398برچسب:, :: 22:47 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

بگذار بگویند که من غافل ازاحوال دلم

بذار بگویند که من

بیذار از هر چه دل ودل دادم

خاطرم اسوده است

که دلم راه ،به عشقی نسپارد

واز این حال دلم خوشنودم

که دلم اسودس

راه دشمن شکنان را بسته..

عشق هم حرف عجیبیست،که من میخوانم

ودلم را به کسی نسپارم....

شاید این بار بگویند

این دلم دیوانست.

چه کنم؟،عالم ما این گونست....

من راه به جایی دارم؟



دو شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, :: 10:5 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

گاهی از این میز کوچک عبور میکنم

میز اشنایی ها

گاهی فقط نگاه میکنم.

به سوالهای ذهنم

که دور از انتظار نیست

نمیدانم شاید خدا انتظار دیگری دارد؟

از من سخت ،در پیله خود گم شده.

وقتی نعمت را بر من تمام کرد

نمی دانم شاید دلم اشوب دارد؟

اشوب. چه چیز؟ نمی دانم

غریب ،عجیب است.

دلم را میگویم....

اما میدانم ،که نعمت بزرگش تنهایست...

 



جمعه 17 بهمن 1389برچسب:, :: 14:8 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

نمیدونم تعریف شما از زندگی چی هست اما برا من تعریف زندگی یعنی همین....گاهی یه جمله میشه مصداق تمام حرفها،حرفایی که شاید به زبون اوردنش سخت باشه

زندگیتون سبز وپراز هیاهو های جدید اما نه هر جنسی فقط از جنس خوشی...ناب ناب...



سه شنبه 14 بهمن 1389برچسب:, :: 16:9 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

بیا بنشین رفیق من/خدانزدیک نزدیک است

ببین حسی در این جان است/

که معبودم دران نقشش،

چقدر پررنگ پررنگ است

از این احساس میترسم

که این دوری چقدر سخت است

تو عمری با دلم بودی /رفیق غصه ام بود

نه باور کردنش سخت است

که دیگر کس نمباشد/که با او اهل کاشان  شد

مشیری خواند

نمی دانم دگر فرصت شود بینم، تو را ای نازنین دلداد

که سهرابی بخوانیم باز

که گاهی سر زنی برمن/واز شعرم غلط گیری

بگویی زندگی زیباست/نگاه زندگی زیباست

همیشه شعر میگفتم/و تو خواننداش بودی

واین بار این کلام من،شود شعری برای تو

که هر جا هر کجا هستی،بدانی چشم من اینجا

به دنبال تو میگردد،رفیق من،عزیز من

من اینجا بس دلم تنگ ست....

تقدیم به نگار عزیز....



دو شنبه 13 بهمن 1388برچسب:, :: 21:46 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 یاد من باشد فردا دم صبح

 

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا،  آب، زمین

مهربان باشم،  با مردم شهر

و فراموش کنم،  هر چه گذشت

خانه ی دل،  بتکانم ازغم

و به دستمالی از جنس گذشت

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی  خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب

من به خود باز بگویم

این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت

 

از : فریدون مشیری

امروز تصمیم گرفتم یه شعر بذارم تو وبلاگم که حرف دلم باشه

که به دل این روزام بیاد،به امیدم بیاد،به این که دنیا یه روز میشه

اونی که من میخوام ،پر مهربونی ،خوبی ،سخاوت،وتنهایی توش

کم رنگ ،بین کتاب شعر فریدون مشیری خوردم به این شعر واستاد

چه خوب گفته....تازه دراین این شعر بود که فهمیدم باید از خودم شروع کنم....

حرف حساب جواب نداره

حول این محو سبز /هرکسی نقش خودش را دارد

پس بسازم نقشم/روی گیتار زمان/شاید اونیز بسازد شعری....

که هوای دل مارا سازد



یک شنبه 12 بهمن 1389برچسب:, :: 8:41 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

گاه وبی گاه به دنیا نظری کرده دلم

دل کودک شده تشنه من

نه به دنیا نظرخرده بگیرد دل من

نه که دنیا دل او را ببرد

دل کودک شده ام

کودک ماند/تا که دنیا نتواند دل او را ببرد

کود کی خرد که دنیا به نگاهش زیبا

اب دنیا به حیاتش زیبا

قصه مردم شهرش همه را زیبا خواند

نه فربش خواند/نه که عالی داند

او ضمیرش به بزرگی نرسد

چون که دنیای بزرگان

پر تنش میباشد

ودرونش پر درد/درد دوران بزرگی/درد این مردم خاکی

با هزاران مشکل/پر فریب/ودروغش همه رنگ

وچه زیبا میشد/همه از بر بودیم

کودکی را....نه بران خردی و غافل بودن

بلکه برصافی دوران

برتمام صفت ان...دلتنگی دوران/مهربانی وصداقت

که همه وصف تمام کودکی ها باشد

نه غریبس/نه عجیب است/نه محال....

 

 

 

 

 



سه شنبه 2 دی 1398برچسب:, :: 16:48 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

مرد

ایا به واژه مردی رسیده ای؟

من مرد را با تمام وجود خود

در عالمی که دران پا نهاده ام/ حس نمیکنم

جز در پدر

که تمام.... معنیش کنم

مردی به ارایش صورت نیست

به مردانگی بود

مردی گمانم ز وجودمان برفت

مردی که واژه وصفش هزار بود

رخصت بده//

مرد

که بگویم وصف حال تو

وقتی که دختران شوند بازی چه ات

ای مرد

غیرت مردانه ات کجاست؟

ناموس مردم ومردانگی کجاست؟

ای مرد بگذار وصف مملکت کنم

وقتی که غیرت مردان به خواب رفت

چادر کنار رفت

پیراهنی به تن کنند

وقتی که غیرت مردی به خواب رفت

زنها عروسک بازارمان شدن

ای مرد

که چون زن به خود رسیده ای

ایا حکایت مردی ز یاد توست؟

گر روزکی ببینم در این جهان

یک مرد

من میکنم تمام وجودم را فدای او....



جمعه 28 آذر 1389برچسب:, :: 12:14 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

دلم لرزيد

دلم لرزيدنش را كس نفهميد

نميدانم كدامين حكم سنگين شد

كه اين احساس ان را هم نفهميد

نگاهم را از او گيرم

غرورم را نگه دارم

ولي من خوب ميدانم

شكستم...

ولي بايد شكستن را بياموزم

و از دردش خودم را من بسازم

خدايا خوب ميداني

دلم از اين شكستن لرزه ها دارم

خودم را بر تو بسپارم...



شنبه 22 آذر 1389برچسب:, :: 18:10 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

ای عشق بیا یک نظر از من بگذر

تا که من نام کنم. زندگیم را نامت

من که از عشق ندیدم چیزی

جزء همان حسرت بر دل مانده

جزء همان دیدن اول که تو را من دیدم

به گمانم دل تو با من بود

بعد ان چشم تو با این دل من دشمن شد

من چه کردم؟که مجازات دلم/اتش شد؟

جشم خود را به نگاهم بستی

بعد ان چشم ودلم را بستم

که نبینم عشقم /دل خود را ز دل من کنده

بی توجه به من و عشق ودل من گشته

من ازآن روز دلم را بستم

روی هر عشق که اید سویم

تا که شاید روزی/عشق او باز بگردد سویم

عشق من یک نظر از من بگذر

تا که این دل بکنم بر نامت....



پنج شنبه 6 آذر 1393برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

حرفی نیست فقط دیدم قشنگه گذاشتم روی وبلاگم.....پیشنهاد میکنم بخونید حتما....



سه شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 6:41 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 برف يعني صداقت خدا 

يعني  نوازش دانه هاي سفيد

برف يعني رحمت عشق

برف يعني سفيدي ادم هاي  صاف

بادل هايي روشن به نور عشق

با دل هاي سفيد بدون كلك

بدون دروغ بدون فريب

برف نجواي خداست با دلهاي ادمي

وچه زيباست خلوت كردن با عشق

وقدم زدن با دل دار

برف نجواي عاشقانه عشق  است

با كسي كه بايد بشنود  سخنانت را

كلامت را /نگاهت را

ودل به سفيدي دلت بندو تو را دريابد

در اوج صداقتت

برف يعني نرم بودن ادمي 

سبك بودن ادمي /سفيد بودن ادمي

در اوج شيدايي  به عشقش

به دوست داشت تني ترين عشق زندگيش

وشايد برف يعني 

عشق من به كسي 



دو شنبه 25 آبان 1393برچسب:, :: 23:58 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 عشق را بايد گذشت

عشق را بايدرهاكرد

عشق يعني رضايت دادن

به خوشبختي كسي 

چراكه عشق يعني فدا كردن خود براي  ديگري

گاهي بايد رفت به خاطر دلش

گاهي بايد اشك ريخت در نبودنش

اما بايد غرور را حفظ كرد 

براي دل او-براي خوشبختي او-براي دلگرميه-براي لحظه هاي بودنش

بانو بودن -تنها بودن-بي يار بودن-وعشق كسي را فراموش كردن چه  سخت است

ولي گاهي براي خوشبختي كسي بايد 

قرباني داد-وامروز من قرباني دل سوخته ام..



جمعه 23 آبان 1398برچسب:, :: 17:33 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

پدرم وصف تواز یاس کنم

از تمام نور احساس کنم

روزگاری که فدایش کردی

تا بزرگم کردی

زحمتش را تو کشیدی/پیریش را تو کشیدی

تا جوانی کردم/تا که

راحت باشم

 

تو گذشتی/از تمام ارزوهای درونت

تا که من اسوده باشم/نکند ناز به من سخت بگیرد

مهربانی  کردی//نکند خار نشیند به دلم

وصف زیبای تو کردم ماندم

پیری از چهره تو میبارد///چهره ای که به من  ازسختی گفت

دست زیبای تو را من دیدم//به هزاران چشم

گرد پیری بنشست بر رویش

پدرم قدر تو را من دانم

واژه ها را به حرفش چینم

تا تشکر بکنم از مهرت//تا ببوسم دستت

گر چه من میدانم///که تمام واژه ها کم باشد

که تمام عالمم کم باشد

در سپاس کوچکی از پدرم...

واژه ها بنشینید///من پدر را نتوانم ///با شما معنا کنم.

پدر یعنی غرور من///یعنی سکوت او//ومن از عشق به او میبارم...



سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:, :: 19:24 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

عشقی به رنگ صداقت

عشقی به رنگ وفا///

به رنگ اسمان دلم///که ابیست

اری ابی بودن عشق میخواهد

وعشق نیز صداقت میخواد

به رنگ ابی///که نجوا کند با دلم

که دراین زمانه نیست

وقتی میخواهی به کسی تکیه کنی

نه آبیست///ونه عشقی دارد...

وانجست که باید رفت

ودل به ابی ها بست

به صداقت ها////اگر باشند...

 



دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

جایی از زندگیم////به سوالی برسم///بی پاسخ///که کسی هست که عاشق باشد

عاشق نور دلم///عاشق لحظه ی دیدار دلم///و اگر هست///کجاست؟به کسی دل بستم...

عاشقش گشته دلم...به دلم میگویم..صبر بنما دلکم....نقطه عشق دو خط است///که بر یک راه است...

ودر این راه تو باید بروی///بی حرفی///باسکوتی///که اگر عشق تو عشقت باشد اید////واگر رفت بدان

راهتان راه موازیست...که به دلهای شما راه ندارد...



دو شنبه 19 آبان 1398برچسب:, :: 22:51 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

تا نور بود در عالم من///من عالم ودنیا زتو دارم...

بودنت رحمت حق است به من

بودنت نور امید است به من

تا جان زتو بوی مهربانی گیرد....امروز نشته ام که شعری سازم

از وصف دلت

از مهر دلت

از نور صفای بودنت

از چشم وچراغ خانه ام

اما چه کنم....؟در  وصف تو ای ناز دلم

شعر وغزل و واژه

کم است....واژه در وصف تومادر عاجز

شعر در وصف تومادر بی تاب

نکنم وصف تو مادر///که خدا کرد تو را وصف بهشت...

ومن کور وکر ///کوچک وخرد///نتوانم که بیابم واژه ای  بهتر ازاین....

پس سکوتی بکنم بر عشقت....



جمعه 16 آبان 1398برچسب:, :: 1:19 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

دوباره جمعه امد/دوباره چشم منتظر

دوباره ندبه خوان شوم

به  شوق وصل يار خويش

لباس مشكيم به تن

محرمي صفت شدم

دلم خوش نگاه توست

که لحظه اي نظركني

چه جمعه ها گذشته است

چه جمعه ها كه پيش روست

به انتظار آمدن

محرمم به كربلا به قتلگاه به نينوا به جمكران به صبح زود ندبه خوان

سحر شود به انتظار...... 



پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

ارامش را در کنار تو زمزمه خواهم کرد

وسرودی خواهم سر داد از عشق

نه برای کسی /نه برای دلی /ونه برای دل گرمی مردم

سرودم را سر خواهم داد برای عشقمان

تا حرف دلم را در کرسی عالم نشانم...



پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:, :: 1:11 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

حرف نیست...سکوت یعنی دل پر درد....

 



پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:, :: 1:4 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

عشق همان سراب است

که  ازدور زیباست

اما از نزدیک چیزی بدتر از سراب

وشاید زیباتر....



پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:, :: 1:57 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

عشق یعنی مادری دل ناگران

چشم انتظار

با هزاران لحظه در سوگ فراق



پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:, :: 1:51 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

تمام اسمان من خلاصه در دو چشم توست./

تمام زندگانیم خلاصه در نگاه توست

نگاه تو وجود من به شعله ها کشیده است

خلاصه نگاه تو  به جان من رسیده است

 



چهار شنبه 16 آبان 1389برچسب:, :: 22:47 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 بیا ای دوست

که من در لحظه اول/سپردم دل به ناز تو

بیا ای نازنین /همراه دل بندم/که من عشقی به تودارم

که نجوا میکنم هر روز/برای تو/برای خود

که بیگانه نباشم من/بیا ای دوست/که من از دوست

وفا خواهم/صفا خواهم/بیا ای نازنین یارم

که تنهایی دلم را برد/تمام شوق بودن را/تمام حس زیبا را

سکوتی جای ان مانده/به عشق بودنت روزی

که روزی با تو زیبا بود/تمام لحظه های من/

که روزی زندگی در شهر /تمامش در تو معنا شد

ولی امروز میدانی/تمام شهر من گم شد.

تو رفتی /یک نفر رفته/ولی افسوس/چه میگویم.؟/تمام شهر من رفته.

نگار م /نازنینم/بهترینم/من از شهرم تورا خواهم/

به تنهای صبوری پیشه خواهم کرد/که تو ایی کنار من....

که من بی تو در این شهرم نمیمانم....

بیا ای دوست// بیا ای دوست...

 



چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, :: 15:9 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

خدا اموزگاریست بزرگ برای دل کوچکم در این دنیای بزرگ....واگر او نباشد ///ویا اگر روزی نظر از رویم بردارد/چه قدر کوچک وحقیرم....



چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, :: 15:2 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

اگر حرفی بود در سینه من/همین بس که بگویم بهترین حرف/همین باشد که این بالا گذارم/که کس تا ناز دارد نازنین نیست...که زیبایی به خاکی بودن ماست...



جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: 2:4 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

شعر صداقت کلام است...وهمان بس که غزل....ترانه کند حال مرا////ارزو های مرا...جای هر بار سکوت دل من



جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: 1:51 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

تکرار یعنی یک نظر پیدا شدن///

در نگار یاد او دریا شدن////

یاد بودن ///

در کنار یاد او///

عشق دریایی شدن با یاد او



جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: 1:33 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

انشا ا....که هیچ وقت غم در خونتون را نزنه وهر چه هست شادی باشه...ودل خوش...



جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: 1:20 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

سکوت میکنم به نجوای درون که حرف دلم را نوشته ام به غزل....به ارزو.....



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

اینام به عشق تمام کسایی که به عشق اقامون حسین...خطی به سرخی دل به یادگار...بر عالم و دنیا کشیده اند....



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 10:59 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 10:55 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

حسین یعنی عشق مولایم علی

حسین یعنی مظهر نور نبی

حسین یعنی یک نظر عشق تمام

اهل دین....



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 10:52 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 10:50 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 10:47 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 



پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : دوستدار معرفت

 

سخنی نیست مگر عشق حسین



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام دوستای عزیز من عاشق دنیای قشنگم...وعاشق خدای مهربون...که دلم را روشن کرد به نور عشق...وعاشق دلهای مهربون که وسعت دلشون به قدر خورشید بزرگ ....سعی کردم تواین وبلاگ عشقم را ثابت کنم...بانور امید منتظر نظرات گرمتون هستم.اگر حرفي يا کلامي تو وبلاگم دلتون را رنجوند ،بابت اون مطلب از نگاه گرمتون عذر ميخوام .. نظري بر سفره ي دلمان بگذاريد ... شايد غزل شود به وجودم.... هستي دهد به روانم.... شايد گرما دهد به وجود.... مانند يك شكوفه گل.... تا لحظه اي بنشينم .... در سفره ي دل تو.....
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دوستدار عشق و آدرس baharmandalroba.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


Alternative content